گفتم...

گفتم :

تمام وجودم از آن تو بود

مشکلم چیست که با من چنین میکنی ؟

گفت :

آنقدر خوبی که حالم را بهم میزنی ...

عشق...

عشق

واژه ای است بی انتها

شروع و پایان ندارد

هربار که برای توصیف و تعریفش کوشیدم

خود را ناتوان یافتم

تنها میدانم

عشق

تکثیر می شود

و ممکن است

در کنار کلمات دیگر توصیف شود ...

تنهایی...

باز هم که رفتی و تنهایی من سر به فلک کشیده است
باز هم که نیستی و اشکهایم سیل مانند مرا به زیر کشیده است
باز هم که سوختی و باز برای شمع شدن پشیمان شده ام
باز هم که یادت امانم را بریده است

شبا...

شباوقتی ک بیداری,خداهم با تو بیداره
تاوقتی ک نخوابی تو,ازت چش ورنمیداره
ازاون بالامیادپایین,
خدامی‌گیره دستت روخدا میدونه تو قلبت,چه اندازه تو غم داری

تو...

تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم

من را به من نبودن محکوم نکن!

من همانم که درگیر عشقش بودی!

یادت نمی آید!؟ من همانم!

حتی اگر این روزها هردویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!

خدایا...

آموخته ام که خداعشق است

وعشق تنهاخداست

آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم

خداباتمام عظمتش

 عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم

آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم

خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته

آموخته ام که زندگی دشواراست

ولی من ازاوسخت ترم...

بعضی...

ﺑـَﻌﻀـﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ﻋﯿﻦ ﺑـﺎﺭﻭﻥ ﻣـﯽ ﻣـﻮﻧﻦ

ﺍﻭﻟﺶ ﮐـﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻬﺖ ﻃﺮﺍﻭﺕ ﻣﯿﺪﻥ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯿﺪﻥ
ﻭﻟﯽ ﺁﺧﺮﺵ …
ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺑﺎ ﮔِﻞ ﻭ ﺷﻞ ﯾﮑﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺁﺩﻣﺎﯼ باران ﺻﻔﺖ ﺑﺎﺵ
ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﺵ ﮔِﻞ ﺑﺸﯽ …!

اینو قبــــلا هم به خودت گفتهـ بودمــ

هر جای دنیا هم که باشــی بدون یه نفر همیشه به یادتهــ♥

پرواز...

 پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم

 وقتـــــے از ارتفاعــــات لبانــــــت

 به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم

 چـــه سقــــوط دلنشینــــے

 راستــــے

 میدانستــــے پــــــــــــــرواز 

 را تـــو یـــادم دادے

چندان....

^❈ چنــدان هـــم دور نیستــــی ؛^❈
❈ فقط به انــدازه ی یک نمیـــدانم از مــن فاصـــله گـرفتــه ای !^❈
❈ آری ، "نمیـــدانم" کجـــایی ؟^❈

می نویسم

مینویسم سرشار از عشق

      برای تویی که همیشه

تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی...

    برای تو که بخوانی و بدانی

دوست داشتنت در من

     بی انتهاست...